۲۳/ ارديبهشت/ ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۵
۰۹:۲۷ ۱۳۹۳/۰۹/۱۰

ویژگی های همسان ایران و چین در حوزه کشاورزی

کد خبر : ۱۲۰۰۲
نویسنده :

کسب دومین جایگاه قدرت اقتصادی جهان درکنارسرمایه گذاری عظیم نظامی اعزام فضانوردبه مدار زمین همه نشان ازشتاب و شدت بیداری این اژدهای کهن دارد؛ بسیاری ازتحلیلگران توجه خود را بر روند تحول صنعت و خدمات در این کشور متمرکز نموده اند در حالی که تغییرات بنیادی در بخش کشاورزی این کشور روی دیگر سکه بوده و سیاست های متخذه در این بخش نشان دهنده اوج و عمق تحولات در این کشور می باشد تحولات بنیادی و اعجاب برانگیز سه دهه گذشته اقتصاد چین همه جهانیان رابه تعجب واداشته است. کسب دومین جایگاه قدرت اقتصادی جهان درکنارسرمایه گذاری عظیم نظامی اعزام فضانوردبه مدار زمین همه نشان ازشتاب و شدت بیداری این اژدهای کهن دارد. بسیاری ازتحلیلگران توجه خود را بر روند تحول صنعت و خدمات در این کشور متمرکز نموده اند در حالی که تغییرات بنیادی در بخش کشاورزی این کشور روی دیگر سکه بوده و سیاست های متخذه در این بخش نشان دهنده اوج و عمق تحولات در این کشور می باشد. دولت چین با بکار بستن برنامه ها و سیاست های اصولی توانسته است در سه دهه گذشته بهره وری تولیدات کشاورزی را به شدت افزایش دهد به نحوی که تنها با داشتن هفت درصد از اراضی کشاورزی جهان، بیست درصد از جمعیت جهان را تغذیه نماید. اما هم اکنون و در ادامه ارتقاء امنیت غذایی با معضلاتی همچون محدودیت فزاینده منابع آب، خطرات زیست محیطی و چالش های جدی دست به گریبان است. مروری کلی بر الگوی تحولات در بخش کشاورزی کشور چین در سی سال گذشته و چالش های پیش رو بیانگر درس های آموزنده ای برای کشورهای در حال توسعه که اقتصاد آنها در حال گذار از کشاورزی سنتی و معیشتی می باشد، خواهد داشت. اصلاحات سریع و ساختاری کشاورزی در چین: پس از انقلاب کمونیستی و در دوران مائو در روستاهای چین کمون های اقتصادی و نظامی تشکیل گردید. روستائیان در چارچوب کشاورزی معیشتی با منابع محدود آب و خاک تلاش کرده و در ازإ این تلاش غذادریافت می نمودند. بدین ترتیب،سیستم برابری و بدون رقابت و خلاقیت،کمون اقتصادکشاورزی چین رابا رکود بی سابقه ای روبرو ساخته و در پایان دهه 60 چین از جمله کشورهای فقیر جهان به شمار می رفت. از آغاز سال 1979 حزب کمونیست چین سیاست های اصلاحات و درهای باز را که "تنگ شیائوپنگ" مطرح کرد به اجرا گذارد. پس از اجرای سیاست های اصلاحات و درهای باز به این طرف، توسعه اقتصاد ملی و اجتماعی چین به دستآورده های چشمگیری نائل آمده است.سرمایه خصوصی (داخلی،به ویژه خارجی) امکان پیداکرد با استفاده ازکار ارزان،موادخام ارزان،بازار و سیع داخلی تولیدات صنعتی، به ویژه در تولیدات محصولات مصرفی دراز مدت، به شکل بی سابقه ای افزایش یابد و بازار جهانی را تسخیر کند. رهبران سیاسی این کشور با تغییرات بنیادی در سیاست های اقتصادی نه تنها مسیر سیستم اقتصادی و سیاسی بلکه نظام کشاورزی و زندگی روستایى کشور را به کلی دگرگون نمایند. کمون های روستائی جای خود را به سیستم اجاره داری زمین داده، تعاونی های خانوادگی تشکیل گردد و از این طریق تولید محصولات کشاورزی به شکل فزاینده ای افزایش یابد. الگوی تحول کشاورزی و زندگی روستایی در چین، که کماکان در فرایند تغییر و تحول به سر می برد، برای بسیاری از کشورهای عقب مانده الگوی مناسب و راه آن راهی نسبتاً هموار است. اصلاحات فراگیر اقتصادی نه تنها اقتصاد کشاورزی بلکه نوع زندگی در روستا را متحول ساخت و الگوی جدیدی از توسعه روستایی را در صحنه اجرا و مکاتب علمی به ثبت رسانید. سیاست جدید اقتصادی تنگ شیائوپنگ، صحت نظریه همگرائی گالبرایت اقتصاددان سرشناس آمریکائی را به اثبات رساند. همگرائی دو سیستم اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیستی را با هدایت واحد دولتی متکی به اقتصاد بازار، رشد جهش وار و اعجازآمیز اقتصاد چین را تامین نمود و جهان را حیرت زده کرد و تئوری های متداول و مرسوم مربوط به عقب ماندگی جهان سوم را به زیر سئوال برد. چین در عرض 20سال (2000- 1980)، راهی که دیگر کشورها در یک قرن طی نموده اند را پیمود. در این مدت، کیفیت زندگی مردم چین 22 برابر بهتر شده، درآمد سرانه روستائیان 54 بار افزایش و شمار جمعیت کم درآمد از 53 درصد به8درصد کاهش یافت. سال 1979، سال آغاز رفرم در چین بود. رهبری چین در آغاز رفرم، برنامه رشد اقتصادی سه مرحله ای تنظیم نمود و آنرا به مرحله اجرا در آورد: مرحله اول(1990-1980)، تولید ناخالص ملی دو برابر شد. در این مرحله، مسئله تامین اهالی با غذا و لباس حل شد. مرحله دوم؛ (2000-1991) تولید ناخالص ملی سه برابر افزایش یافت. این افزایش امکان داد مردم چین به مرحله متوسط زندگی دست یابند. مرحله سوم رفرم (٢٠١٠-٢٠٠١) دراین مرحله،مدرنیزاسیون اقتصاد ملی و موازی با آن،مدرنیزاسیون کشور تکمیل شده و برنامه تبدیل سیبری و خاوردور به اقتصاد جنبی چین،اصلی ترین اهداف بود. ویژگی های بارز کشاورزی کشور چین: چین کشوری است که تنها تا دو دهه قبل اکثریت مطلق جمعیت آن در روستا زندگی کرده و به کشاورزی مشغول بودند. اماهم اکنون تنها ٣٥درصد نیروی کار آن در بخش کشاورزی شاغل هستند. هرچندسهم کشاورزی از تولید ناخالص داخلی ٩درصد می باشد اما ارزش تولیدات کشاورزی این کشور در سال ٢٠١٢ به رکورد ٢٢٠ میلیارد دلار رسید و کماکان کشاورزی در اقتصاد چین جایگاه مهمی دارد. ترکیب منابع تامین تولید ناخالص داخلی GDP در چین و ترکیب اشتغال نیروی انسانی نشانگر اوج تحولاتی است که در چند دهه گذشته در چین اتفاق افتاده است. همانطور که در نمودار های زیر دیده میشود این ترکیب به سرعت باعث تغییر در ترکیب منابع مالی و نیروی انسانی این کشور در سه بخش صنعت خدمات و کشاورزی شده و نتیجتا بسیاری پیامدهای اجتماعی و اقتصادی در این کشور را رقم زده است. با وجود آن که چین 9 میلیون و 600 هزار کیلومتر مربع سرزمین دارد اما مساحت اراضی قابل بهره براداری باغی و زراعی این کشور یکصد و بیست و شش ملیون هکتارمی باشدکه تقریبآ حدود 7 در صد مساحت کل مزارع جهان را شامل می شود. ویژگی بسیار مهم در مورد کشاورزی چین کوچک بودن متوسط مالکیت زمین به ازإ واحد بهره بردار می باشد. به طور متوسط مساحت مزارع بهره بردار چینی تنها نیم هکتار زمین زراعی است و از تنوع شدید اقلیمی برخوردار است. کشت و زرع مهمترین بخش تولید کشاورزی چین می باشد. محصولات غلات چین عمدتاً شامل برنج، گندم، ذرت، سویا و غیره و محصولات اقتصادی شامل پنبه، بادام زمینی، نیشکر، چغندر و غیره است. توسعه سریع کشاورزی چین پس از اصلاحات در سی سال گذشته، اساسا چهره روستاها را دگرگون ساخته و با تکیه برمالکیت جمعی و تحت هدایت بازار، از ساختار سنتی به ماهیت جدید بازارمحور تغییر کرده است. کشاورزان بدون این که مالک زمین ها باشند از طریق قراردادهای اجاره مدت دار می توانند روی زمین ها کار کرده و مازاد محصول خود را در بازار بفروشند. اصلاحات کشاورزی برای روستاییان منافع اقتصادی زیادی به همراه داشته و بخشی از نیروی مولد و مازاد روستایی را آزاد کرده و عملا باعث شده که تولید و بهره وری کشاورزی چین به دستآوردهای چشمگیری نائل آید. اکنون میزان تولید غلات، پنبه، تخم کلم، برگ تنباکو، گوشت، تخم مرغ، محصولات آبزی و سبزی چین در مقام اول جهان قرار دارد. در سال های اخیر، دولت چین به منظور تحقق تدریجی توسعه همآهنگ روستاها و شهرها، همواره به توسعه کشاورزی بسیار اهمیت داده و به طور مستمر سرمایه گذاری در کشاورزی و درآمد کشاورزان را افزایش داده است. چینیها از نقطه نظر آمایش سرزمین نیز به توسعه بخش های غربی و شمالی کشور، که تاکنون از چرخه توسعه بازمانده اند، حساس شده و معتقدند که توسعه روستایی و ارتقا بهره وری کشاورزی در این مناطق می تواند به توازن توسعه منطقه ای در این مناطق کمک شایانی کند.تاثیر سیاست های حمایتی و سرمایه گذاری دولت در بخش کشاورزی را می توان در روند افزایش تولیدات زراعی و غلات که از سال ٢٠٠٥ شروع شده تاثیرات جدی بر میزان تولیدات کشاورزی چین گذاشته است، به نحوی که ارزش تولیدات زراعی از 90 میلیارد دلار به بیش از 200 میلیارد دلار افزایش یافته است. افزایش حجم تولیدات زراعی عملا باعث گردیده که چین به یکی از اصلی ترین بازىگران بازار جهانی غلات تبدیل گردد. هر چند، ٣٠ درصد از برنج تولیدی و ٢٨ درصد از پنبه تولیدی در بازار جهان و ٢٢ درصد از ذرت توسط چین تولید می شود امابه دلیل افزایش مصرف داخلی کماکان سهم چین در صادرات غلات کمتر از یک درصد می باشد. نگاهی به آمار و اطلاعات زیر تصویری شفاف از روند تحولات سریع در کشاورزی چین را نشان می دهد.   از پایان دهه 70 قرن بیستم به این طرف، صنایع خدماتی چین پیشرفت پر شتابی را تجربه نموده است طبق آمار، از سال 1978 تا سال 2002، ارزش افزوده صنایع خدماتی چین از 86 میلیارد و 50 میلیون یوان به 3453 میلیارد و 300 میلیون یوان افزایش یافته که 39 برابر شده و میزان رشد سالانه متوسط آن بیش از 10 در صد بوده که در مقایسه با سرعت رشد ارزش تولیدات داخلی بیشتر است. در صد ارزش افزوده کل صنایع خدماتی نیز از 4/21 در صد در سال 1979 به 7/33 در صد در سال 2002 ارتقا یافته است. از طرف دیگر، صنایع خدماتی چین به تدریج به کانال مهم اشتغال زایی در کشور مبدل شده است. شمار دست اندرکاران این صنایع از 48 میلیون و 900 هزار نفر در سال 1978 به 210 میلیون نفر در سال 2002 افزایش یافته که در مقایسه با شمار شغل های افزوده صنایع چین در این مدت دو برابر شده است. همین امر باعث شده نیروی انسانی و شاغلین بخش کشاورزی به سمت شهرها و مراکز جمعیتی چین هجوم بیاورند به نحوی که تنها در ظرف دهسال (٢٠١٢-٢٠٠٢) جمعیت روستایی کشور چین ٩ درصد کاهش یابد. بدیهی است این امر بر کاهش نیروی فعال و شاغل در بخش کشاورزی نیز تاثیر معنا داری گذاشته و بحران های اجتماعی را در مناطق روستایی چین به همراه داشته است. در سال 1990 کشاورزی چین و اقتصاد روستایی با مشکل بی سابقه ای مواجه شد، اما شتاب توسعه همچنان در وضعیت مناسبی بود. در اکثر محصولات مصرفی و ذخیره ای تولید و تقاضا در یک توازن مناسب قرار گرفت و سال 2004 نقطه عطفی در بخش کشاورزی کشور چین شد، به طوری که تولید غلات به حدود 470میلیون تن رسید و چین توانست تولید غلات دنیا را هدایت کند. نقش حمایتی دولت در بخش کشاورزی و جامعه روستایی چین: شکاف فزاینده درآمدی بین جامعه روستایی و شهری در دو دهه گذشته از یک سو، و تاثیرات منفی ناشی از شیوع بیماری سارس و بلایای خشکسالی و جاری شدن سیل در 10 سال گذشته باعث ظهور علایمی هشدار دهنده در سطح ملی شده است. این امر باعث گردید عنصر عدالت اجتماعی که از آرمان های حزب کمونیست می باشد به زیر سئوال رود و به ناچار دولت تدابیر ویژه ای برای ایجاد تعادل بین جامعه روستایی و شهری و همچنین حمایت فزاینده بخش کشاورزی را در برنامه های ملی خود اتخاذ نماید. دولت در یک آسیب شناسی کلی و عمومی اصلی ترین عامل را سیاست ملی و آمایشی خود دانست. شرق چین و مناطق حاشیه اقیانوس در سه دهه گذشته رشد مناسبی داشته اند و مناطق غربی و شمالی چین از فرآیند توسعه عقب نگه داشته شده اند، شکاف درآمدی بین مناطق روستایی و شهری به طور چشمگیر و فزآینده ای افزایش یافته که یکی از دلایل آن عدم حمایت از بخش کشاورزی می باشد که می بایست مورد حمایت قرار می گرفت. در یک بازنگری اصولی دولت چین سیاست خود را در مورد کشاورزی مورد تجدید نظر قرار داد. در کنار این مشکلات، اهمیت عنصر امنیت غذایی برای چین که به یک ابر قدرت نظامی سیاسی جهان تبدیل شده است نیز فراموش شود. چین در تاریخ معاصر خود خاطره از مرگ جمعیتی بیش از ٣٦ ملیون نفر را در فاصله ١٩٥٩-١٩٦٣ را به دلیل فقر و گرسنگی فراموش نمی کند. هر چند رشد جمعیت در چین به صورت معجزه آسایی محدود مانده است اما الگوی مصرف مردم با بهبود وضعیت اقتصادی به شدت در حال تغییر است و این موضوع باعث افزایش سرسام آور نیاز به مواد غذایی شده است. اکنون جمعیت یک و نیم ملیاردی چین شش برابر جمعیت ایالات متحد آمریکا گوشت خوک مصرف می کند. مصرف گوشت خوک چینی ها اخیرا بسیار افزایش یافته هنوز هم سرانه مجموع گوشت مصرفی چینی ها حدود 54 کیلو گرم به ازای هر نفر است که تقریبا نصف مصرف 106 کیلوگرمی آمریکایی هاست. چینی ها نیز همچون بسیاری از دیگر مردم جهان الگوی مصرف مواد غذایی خود را تغییر داده و همین امر شدت تقاضا در بازار را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است. در چین رشد جمعیت کند شده و این افزایش مصرف عمدتا ناشی از آن است که جمعیت عظیم چین پیوسته از پلکان زنجیره غذایی بالا می رود و مقدار بیش تری گوشت و شیر و تخم مرغ مصرف می کند که برای تولید آنها نیز می بایست حجم عظیمی از غله مصرف گردد. از سال 2006 تا کنون مصرف غله چین سالانه 17 میلیون تن افزایش یافته است. منابع آبی که کشاورزان چین در اختیار دارند پیوسته محدودتر می شود و سفره های آب زیر زمینی در برخی مناطق سالانه 3 متر پایین تر می رود. در همین حال منابع آب به مصارف غیر کشاورزی اختصاص داده می شود و زمین های کشاورزی نیز پیوسته برای ساخت مسکن و احداث تاسیسات صنعتی تغییر کاربری داده میشود. با در نظر گرفتن این که اکنون عملکرد غله چین یکی از بالا ترین عملکرد های جهان است، پتانسیل محدودی برای افزایش تولید غله درداخل چین وجود دارد و این امر امنیت غذایی و امنیت ملی چین را به شدت به مخاطره انداخته است. چالش هاو چاره هایپیش روی توسعه کشاورزی در چین: توسعه همواره و در مسیر پر چالش خود مدیران سیاسی و سیاست گذاران را با چالش روبرو می نماید و انتخاب چاره های مناسب همیشه آزمونی بر شایستگی آنهاست، کشاورزی چین نیز از این قاعده مستثنی نیست. معضلات زیست محیطی همراه با پدیده گرم شدن زمین و کاهش منابع آب در چین اصلی ترین چالش پیش روی سیاست گذاران در عرصه "منابع" است.افزایش سطح درآمد و تغییر شیوه زندگی و الگوی مصرف باعث ایجاد چالش اصلی در حوزه "تقاضا" شده است و این دو برهم زننده تعادل و ایجاد اصلی ترین چالش ملی چین که پایداری منابع و تهدید امنیت غذایی است، شده است. بر اساس پیش بینی انجام شده و در خوش بینانه ترین حالت باید گفت میزان بهره وری کشاورزی در چین از هم اکنون تا سال 2050 ثابت خواهد ماند اما در بدبینانه ترین حالت کارشناسان پیش بینی می کنند که میزان تولید برنج در این کشور بین چهار تا 14 درصد، گندم بین دو تا 20 درصد و ذرت حتی تا 23 درصد نسبت به میانگین تولید این محصولات در فاصله سال های 1996 تا 2000 ، کاهش خواهد یافت. مروری بر تحول سیاست های توسعه کشاورزی چین بیانگر آن است که پس از شروع اصلاحات و به مرور زمان به دلیل افزایش سریع صادرات کالاهای صنعتی از نقش کشاورزی در تأمین منابع ارز کاسته شده و تاکید اصلی توسعه کشاورزی به محورهای زیر تغییر مسیر داد: - تأمین امنیت پایدار غذایی ملی در بلندمدت، -افزایش درآمد کشاورزان بمنظور بهبود سطح زندگی، - آزادسازی تدریجی تجارت کشاورزی به منظور الحاق به سازمان تجارت جهانی - توجه بیشتر به ملاحظات زیست محیطی و -توسعه فراگیر و متعادل روستایی . بر مبنای اصول فوق و مشکلات، دولت چین حمایت های خود از بخش کشاورزی را به صورت سیستماتیک اصلاح و در 10 سال گذشته روند حمایتی خود را تسریع نموده است. این کمک ها در قالب سیاست های حمایتی همچون؛ اعتباری و سرمایه ای، نهاده ای، بیمه ای، قیمتی و بازاریابی و توسعه صنایع تبدیلی آغاز شده و در توسعه متوازن بخش کشاورزی این کشور تأثیرگذار بوده هر چند دغدغه ها را از بین نبرده است. چین برای توسعه تولید و افزایش انگیزه کشاورزان برای افزایش کشت غلات در راستای افزایش خودکفایی و تأمین امنیت غذایی، حمایت های مالی خود را در قالب پرداخت یارانه در نظر گرفته است، به طوری که برای تکنولوژی های نوین و نهاده های پر بازده از جمله بکارگیری واریته های اصلاح شده یارانه پرداخت می کند. حجم این کمک ها و روند شتاب آن در 10 سال گذشته بسیار چشمگیر بوده است، این در حالیست که دولت چین به سرعت یارانه بخش صنعت و خدمات و حمایت صادراتی آنها را قطع و یا کاهش داده است. بر اساس اطلاعات سازمان خوار و بار جهانی FAO، میزان یارانه های حمایتی دولت چین به بخش کشاورزی در فاصله سال های ٢٠٠٥ تا ٢٠١٤ ده برابر شده و از سه میلیارد دلار به حدود 30 میلیارد دلار رسیده است. همانطور که در نمودار زیر دیده می شود، دولت مرکزی چین چهار نوع یارانه به تولید کنندگان بخش کشاورزی پرداخت می نماید. بخش اصلی این یارانه ها در قالب تامین نهاده های پر بازده کشاورزی است. از سال ٢٠٠٥ تا سال جاری ٢٠١٤ تنها یارانه نهاده های کشاورزی از 12 میلیارد به 107 میلیارد یوآن افزایش یافته است. بحران فزاینده کمبود منابع آب و خشکسالی های دوره ای از مشکلات اصلی بخش کشاورزی در چین می باشد به همین دلیل دولت بهره وری در منابع آبى کشاورزی از طریق اجرای آبیاری آب اندوز و شکل گیری تشکل های مربوطه در بین کشاورزان را یکی از سیاست های اصلی خود قرارداده است و حامی کلیه فناوری های آب اندوز (بیولوژیک، شیمیایی، مکانیکی، خاک ورزی)به عنوان رهیافت حاکم در توسعه کشاورزی چین می باشد. به منظور ثبات فعالیت های کشاورزی و کاهش ریسک تولید و آسیب پذیری روستاییان در قبال حوادث و بحران های محیطی، دولت از طریق اعمال سیاست های حمایتی به توسعه و ترویج بیمه در بین کشاورزان پرداخته است. شرکت های بیمه در چین در سال 2013 میلادی حدود 73 میلیون هکتار از زمین های کشاورزی را تحت پوشش قرار داده اند و می توان گفت که این شرکت ها 45 درصد از کل زمین های زارعی چین را تاکنون تحت پوشش قرارداده اند. افزایش فزآینده نیاز به محصولات غذایی و تهدید امنیت غذایی چین که تهدیدی برای امنیت ملی این کشور محسوب می گردد، سیاست گذاران حزب کمونیست این کشور را در یک دهه گذشته به دنبال شیوه هایی بدیع در تامین امنیت غذایی بدون تکیه بر منابع آب و خاک این کشور واداشته است. "کشاورزی فرا سرزمینی"استراتژی مناسبی است که دولت چین در مواجهه با تهدید امنیت ملی و به منظور دست یابی به امنیت غذایی برای خود برگزیده است. با گشوده شدن مرزهای بین المللی از یک سو و عضویت چین در سازمان تجارت جهانی و از سوی دیگر،ضعف اقتصادی کشورهای جهان در چند سال گذشته، چین راهی جدید برای اعزام کارشناسان کشاورزی و تشویق سرمایه گذارن بخش خصوصی خود به منظور مهاجرت به دیگر کشورها و شروع به فعالیت در بخش کشاورزی دیگر کشورهای جهان یافته است. از این طریق هم مشکل اشتغال بسیاری از شاغلان و کارشناسان بخش کشاورزی برطرف شده و هم سرمایه های مازاد این کشور در مسیر نفوذ موثر به دیگر کشورها و بخش کشاورزی هدایت میگردد و همینکه تولیدات فرا سرزمینی کشاورزان چینی میتواند در زمان حساس به کمک اقتصاد چین و امنیت غذایی چین بیاید. زمینه های مشترک همکاری و تعامل سازنده بین دو کشور ایران و چین در حوزه کشاورزی: اصلی ترین حوزه تعامل با کشور چین در دو دهه اخیر و از سوی هر دو کشور در همه عرصه ها نهایتا در میدان پر منفعت صادرات و واردات کالا جستجو می شود و سکاندار اصلی روابط دو کشورعملا تجار و بازرگانان دو طرف هستند. اما اگر کمی عمیق تر و طولانی مدت تر به این حوزه بیاندیشم قطعا باید پا را فراتر از مرز "تبادل کالا"، که همیشه به سود یک طرف ختم می شود، گذاشت و به دنبال یادگیری در عرصه مبادلات فکر و اندیشه بین این دو حوزه تمدنی آسیا بود. به نظر می رسد، چالش های مشترک توسعه کشاورزی چین و ایران میتواند زمینه ساز تعامل فعال بین سیاستگذاران توسعه کشاورزی دو کشور قرار گیرد. بحران های مشترک هر دو کشور در حوزه منابع آب و مشکلات زیست محیطی ناشی از توسعه سریع کشاورزی که به ناپایداری منابع پایه منجر شده است و تغییر سریع الگوی مصرف همراه با رشد تقاضای محصولات کشاورزی از اصلی ترین دغدغه های مشترک دو کشور در امنیت غذایی خواهد بود. کوچک بودن مساحت واحدهای تولید و زندگی در نظام روستایی از اشتراکات این دو کشور باستانی است که عملا باعث شده تمرکز بر کشاورزان و تشکل های اجتماعی-صنفی آنان به عنوان یک ثروت اجتماعی از اصلی ترین زمینه ها و سرمایه های تحول در کشاورزی قلمداد گردد. هر چند نظام مالکیت، تولید و بهره برداری از زمین در این دو کشور بسیار متفاوت است اما شیوه های بدیع و چاره های توصیه شده از سوی محقیقین و به کار رفته توسط کشاورزان چینی در حوزه فنآوری و مدیریت، علیرغم تفاوت های ماهیتی دو کشورمی تواند نقطه شروع تبادل همکاری ها تلقی گردد. *- عضو هیات مدیره صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان ، روستائیان و عشایر  
لینک کپی شد