
در شرایط فعلی عدهای معتقدند که در کشور با بحرانی به نام بحران صندوقهای بازنشستگی مواجهیم. این بحران محدود به یک صندوق خاص هم نیست، از صندوق بازنشستگی فولاد یا نفت گرفته تا صندوق بازنشستگی کشوری و در نهایت صندوق تأمین اجتماعی، همه را دربرگرفته است. بحران پیشآمده، در اصل یک ریشه واحد دارد و آن اینکه مصارف صندوقها بر منابع آنها پیشی گرفته است. بهطور کلی دلایل بروز این بحران و ریشههای آن چیست؟
یک اصل حتمی است، در صندوقهای بازنشستگی وجود دارد و آن هم اینکه در تمام دنیا روزی فرامیرسد که مصارف صندوقها بر منابع پیشی میگیرد. دلیل عمده آن هم تفاوت صندوقهای بازنشستگی با بیمههای متداول دیگر یا به اصطلاح بیمههای بازرگانی است. در بیمههای بازرگانی همه بیمهشدگان مشمول استفاده از تعهدات نمیشوند، نرخ حق بیمهها براساس توزیع ریسک تعیین میشود و شرایط بهطور کلی متفاوت است؛ برای مثال، در سال همه ماشینهایی که حق بیمه پرداختهاند، تصادف نمیکنند یا در سال، همه خانهها آتش نمیگیرند ولی در صندوقهای بازنشستگی همه بیمهشدگان، خودشان یا خانوادهشان، همواره و در همه حال به نوعی از تعهدات صندوق بیمهای استفاده میکنند و باید گفت دلیل اینکه صندوقهای بازنشستگی در تضمین دولتها قرار دارند نیز همین است. دلیل این که در دنیا اساسا صندوقهای بازنشستگی در عداد صندوقهای دولتی یا نهادهای عمومی غیردولتی هستند هم دقیقا همین مسئله است زیرا وظیفه پوشش کسری این صندوقها در همه جهان برعهده دولتهاست و در تمام کشورهای دنیا این دیده میشود. هنر مدیران و هنر سیاستگذاران صندوقهای بازنشستگی این است که بتوانند دوره افول یا نقطه سربهسری یا دوره پیشیگرفتن مصارف بر منابع رو به تعویق بیندازند. متأسفانه در کشور ما یکسری اتفاقات افتاد که خواسته یا ناخواسته عمر توازن صندوقهای بازنشستگی کاهش پیدا کرد. صندوقهای بازنشستگی برای اینکه بتوانند تعهدات خود را در بلندمدت پرداخت کنند، ناگزیرند ارزش حق بیمههایی را که از مردم دریافت میکنند، حفظ یا آن را افزایش بدهند. به عبارتی هم ارزش ریالی حق بیمهها را حفظ کنند و هم آن را به انحای مختلف افزایش بدهند که معمولا این عمل، از طریق سرمایهگذاری انجام میشود. حال در ایران یکسری اتفاقات افتاد که این اتفاقات قابل کنترل توسط صندوقهای بازنشستگی نبودند و نیستند. پدیده بزرگی در کشور به نام جنگ اتفاق میافتد، در دوران جنگ، زیرساختهای اقتصادی کشور آسیب میبیند، تورم افزایش پیدا میکند، ارزش سرمایه صندوقها که همان پول مردم است و بهصورت امانت در دست مردم است، کاهش پیدا میکند. صندوقها این پول را از مردم گرفتهاند اما مسئله اصلی اینجاست که در شرایط جنگ در کدام بازار میتوانند سرمایهگذاری کنند؟ در کدام فضای اقتصادی میتوانند ارزش سرمایه را حفظ کنند؟ بنابراین در یک دوره تقریبا 10 ساله، صندوقها نتوانستند پول مردم را سرمایهگذاری کنند زیرا کارخانهها تعطیل بودند، تولید خوابیده بود و بهطور کلی فضای اقتصاد مشکل داشت. خب، این یک اتفاق غیرمترقبه که بر عملکرد صندوقهای بازنشستگی تأثیر منفی داشت. اتفاق دیگر به خود بافت اقتصادی کشور برمیگردد؛ طبیعی است وقتی که کارخانهها و شرکتها دچار بحران میشوند، صندوقها هم که مالک یا سهامدار یکسری کارخانه یا شرکت هستند، دچار بحران میشوند. نمیتوان که در فضای رکود، فقط کارخانهها و شرکتهایی که خارج از حیطه صندوقها هستند، دچار بحران شوند و آنهایی که صندوقها در آنها سرمایهگذاری کردهاند، سرپا بایستند.
ارسال نظر